میگوید میگما به نظرم بیا و زر اضافه نزن! تو اسمت خیلیم قشنگه! خوشآهنگه و معنی قشنگی هم داره. وایسا ببینم! از کی تا حالا حرف مردم واسه تو مهم شده دخترهی لااُبالی؟! بقیه هر چی میخوان بگن، مگه مهمه؟ خودت دوسش نداری؟ متأسفم خودتم چندان اهمیتی نداری! تن تو هم بیخود کرده بلرزه سرِ اسم به اون خوبی! منم ازت معذرت میخوام که اسمتو مسخره میکردم. حالام برو آهنگی که برات فرستادم رو گوش کن.»
صدای امیر عظیمی توی گوشم میپیچد توی گوشم و لبخند مینشیند کنج لبم. آهنگ که به انتها میرسد برایش مینویسم چقدر قشنگ بود!» یک ایموجی چشم قلبی هم میگذارم تنگش. جواب میدهد خود شیفته» و دو تا ایموجی پوزخند گذاشته تهش. جوابش را نمیدهم. امیر عظیمی برای بار دوم میخواند
یلدا یلدا بیا و خوش کن حال من را؛
بگو به دنیا فال من؛ را که غم نخواهد ماند!
یلدا شب را ببر به فردا؛ وا کن اخم گذشتهها را؛
چنان نماند و چنین هم نخواهد ماند!.»
و من چقدر احساس بهتری نسبت به اسمم دارم :)
درباره این سایت